درک شدن مردم گامی بسوی آرامش جامعه
به قلم : زهرا اسدی ، فعال حوزه رسانه
سوالاتی در ذهن عوام است که مسئولیت خواص را هم سنگین و هم بهتر بگوییم تعیین میکند، که گاها پاسخ به این پرسشها بسیار مشکل است، چون نیازمندِ گستردن و حلشدنِ دیدگاههای بنیادی است ،و بجای اینکه انتظار مردم ، مبنی بر شنیدن پاسخی شمول و جامع ، که شاید کمی قضایای فاندامنتل حل شود ، شاهد گذر بر پرسشهای ذهن باشیم ، این مقوله ، مردم را از مسئولین دور کرده و ما صحنه های الزامی وجوب و وجود ملت را ، خالی و گاها پر از مردمی معترض می بینیم . مردم امروزه ، با برخی پرسشها که درست و سنجیده هم هستند ، خود را به قدری کلافه می بینند که کافیست مسئولین در رفع ابهام این سوالات کمی همت گمارند ، امّا بدونِ حلکردنِ مسائلِ ذهنی مردم ،و سوالات مهمّ فقط دم از «خدا» و «اصالتِ ذات بشری» می زنند که باز این سطح برخورد هم ، باعث کمرنگ شدن سطح ایمان مردم و حتی به چالش کشاندن مراتب ایمان شده است .
در نهایت ما خیلی چیزها را Justified یا توجیه میکنیم تا پی ببریم چرا با وجودِ رنج باید همچنان زندگی کنیم و فقط با توجیه شرایط ، از اصل قضایا کنار بکشیم و یا بهقولِ کامو چرا سخت گیر نباشیم.
گاهی پاسخ به پرسشهای ذهنی مردم ، و حل مسائل روبنایی با حلشدنِ قضایای زیربنایی ممکن است که باید به بنیادیترین مسائل امروز جامعه و مردم پرداخت . بنیادی ترین مسائل امروز جامعه ما ، مسئله معیشت ، مسکن و داروست که دقیقا در هرسه اینها مدیریت و روشنگری قابل فهمی نبوده ، به حدی که بازار مسکن افسار گسیخته ، معیشت مردم بحرانی و دارو بعضا ، نایاب گشته است . راهکار این است که بهتر و هدفمندتر و باکیفیّتتر مدیریت شود و باید بکاویم تا درد دل مردم شنیده و حل شود نه اینکه به بهانه آرامش دادن ، بر همه چیز درپوش گذاشته شده و کتمان اصل موضوع شود . درپوش باعث بیرون زدن بخار ذهنی مردم و معترض ماندن اکثریت و در نهایت قهر جبری ملت است . نیازی نیست همهی کسانی که در پیرامونِ مایند بگویند و اعتراض کنند، تا ما بفهمیم ، بلکه اگر گروهی صدا شدند و ما گوش نبودیم ، این یعنی هیچ انگاری ، که در ادامه خیل وسیع معترض را بدنبال دارد که مواجهه و توجیه آنها ، شاید به معترض ستیزی هم بینجامد و این باعث خالی شدن صحنه ها از مردم دغدغه مندیست که امروز دیگر دلِ ماندن ندارند . مردم فقط میخواهند کمی بهتر درک شوند. بسیاری از بحرانهای جوانان را میتوانیم با تسهیلِ مسیرشان در راهِ برآوردکردنِ آرزوهایشان حل کنیم. در حدِّ توان به آنها شادی و نشاط دهیم. ما تجربه کردهایم که میشود با توجّهی صادقانه مسیرِ زندگی مردم را عوض کرد ، فقط کافیست درک از شرایط مردم را دریغ ننماییم.
عوامل انحطاط یا پوچگرایی آمال ، بسیارند و دستگذاشتن روی درمانی خاص دشوار، امّا درککردنِ مردمی که رنج میکِشند میتواند مسیرِ بهتری برای ارتباطاتمان فراهم کند. کسی که رنج میکِشد از چیزی پُر شده، راهِ کنارآمدن با او آزارگری و سرکوبِ وی نیست. چه بسا او بابتِ رنجی که میکِشد مقصّر نباشد و فشارِ محیط باعث شده به چنین شرایطی برسد، پس نیاز به توجه دارد نه راندن.
ثبت دیدگاه